Thursday, April 10, 2008

سال 1330 - پرخیده - فخری پازوکی

*
پرخیده
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
*
خانم پرخیده در سال 1292 در تهران به دنیا آمد ، و تحصیلات ابتدایی را گذراند. نام اصلی اش نورالهدی مظفری بود و مادر یکی از خواننده های دوران پیش از انقلاب به نام فیروزه.ر
*
فعالیت هنری اش را از سال 1308 در رشته ی عملیات آکروباتیک در گروه میر احمد صفوی آغاز کرد. خواننده ی رادیو بود و از سال 1333 به کار دوبله روی آورد.ر
*
بازی در تئاتر را از سال 1310 با نمایش خسیس در گروه تروپ تئاتری حسین خیرخواه آغاز کرد و در طول فعالیت تئاتری اش در بیست و دو نمایش بازی داشت. از جمله : خسیس ، ستاره ی هالیوود ، عروسی اعیان ، محاکمه ی ماری دوگان ، شاهزاده خانم تاتیانا و ...ر
*
پرخیده در نمایشنامه ی اولتیماتوم با تفکری و تهرانچی شرکت داشت که بعد در سال 1331 این نمایشنامه به صورت فیلم سینمایی ساخته شد با نام مادموازل خاله.ر
*
آغاز همکاری پرخیده با سینما با بازی در فیلم خواب های طلایی در سال 1330 بود و از این سال تا سال 1344 در پنجاه و پنج فیلم سینمایی بازی کرد.ر
*
پرخیده در سال 1344 بعد از یک جراحی قلب در تهران درگذشت ، معروف ترین فیلم های او عبارتند از : مردی که رنج می برد ، شب نشینی در جهنم ، لات جوانمرد ، فرشته ی فراری ، صد کیلو داماد ، جدال در مهتاب ( فیلم مشترک با ایتالیا – 1342) ، مادر فداکار و چندین فیلم دیگر و همان گونه که اشاره شد خانم پرخیده در پنجاه و پنج فیلم سینمایی بازی کردند.ر

یادش گرامی باد.
ر
*
*
*فخری پازوکی
*
*
*
* فخری پازوکی متولد سال 1310 در تهران است. وی دوره ی عالی هنرپیشگی تهران را گذراند و در رادیو نیز فعالیت داشت.ر
*
فخری پازوکی در سال 1322 به تئاتر جامعه ی باربد می پیوندد و زیر نظر مهرتاش مشغول به کار می شود. او بعدها به ازدواج سروش خلیلی –بازیگر- در آمد.
ر
*
بازی در تئاتر را از بیست و پنجم شهریور 1347 آغاز کرد با نمایشی تحت عنوان حکومت زمان خان و روی هم در سه نمایش نامه بازی داشت.ر
*
اما بازی در سینما را قبل از تئاتر و از سال 1330 آغاز کرده بود. نخستین فیلم اش در سال 1330 پریچهر نام داشت.
ر
*
فخری پازوکی بعد از این فیلم تا سیزده سال در فیلم ها ظاهر نشد تا این که در سال 1343 در فیلمی با نام گناه من چیست؟ بازی کرد و دیگر فیلم های او عبارتند از :ر
*
گناه والدین در دهه ی چهل
آقای هالو در سال 1379
عمو یادگار در سال 1350
چشمه سال 1351
هم قسم سال 1354
وسوسه سال 1367

فخری پازوکی در سال 1370 در تهران درگذشت... یادش گرامی باد.
ر
ر
*
*
*
بیست و دوم فروردین ماه 1387 خورشیدی
*
*

Thursday, March 6, 2008

سال 1330 - شهلا ریاحی

*
شهلا ریاحی
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
*
شهلا ریاحی در سال 1305 در تهران متولد شد. نام اصلی ایشان «قدرت زمان وفا دوست» است. شهلا تحصیلات خود را تا سیکل اول دبیرستان ادامه داد و در سال 1323 کار تئاتری خود را در تئاتر تهران زیر نظر «دهقان» آغاز کرد که در طی مدت کوتاهی ، ستاره ی تئاتر تهران شد.ر
*
در واقع شهلا ریاحی در مهرماه 1323 موجب تقویت و رونق تماشاخانه ی تهران شد که به دلیل تاسیس تئاتر فرهنگ متزلزل گردیده بود و با نمایشنامه ی سیاست هارون الرشید به کارگردانی «فکری» ، کار بازیگری را در این تماشاخانه آغاز کرد.
ر
*
شهلا ریاحی بعدها در سینما نیز در حکم ناجی بوده و باعث رونق فیلم های فارسی می شد. شهلا با اسماعیل ریاحی نویسنده و کارگردان سینما ازدواج کرد.ر
*
*


*
شهلا ریاحی از تئاتر به سینما کشیده شد. او با فیلم خواب های طلایی ، فیلمی از معزالدیوان فکری در سال 1330 به جمع بازیگران سینمای ایران پیوست و تا نیمه ی اول دهه ی چهل ، با بازی در فیلم هایی چون دزد عشق ( اسماعیل کوشان – 1331 ) ، عشق بزرگ (جعفری – 1341) ، عروس دهکده (ناصر ملک مطیعی – 1341) و جاده ی مرگ (اسماعیل ریاحی – 1342) معمولن ایفاگر نقش اول زن بود و در بیش تر این فلیم ها نیز در نقش زنان معصوم و فداکار و سنتی ، و زنان شکننده و رنجدیده ظاهر می شد.ر
*
اما از سال 1334 به دنبال موفقیت تجاری فیلم «گنج قارون» فیلم های ایرانی بیش تر ساختار کاباره ای پیدا کردند و در این دوران به دلیل شرایط خاص نوع تولید فیلم در سینمای ایران ، معمولن نقش اول زن به کسانی سپرده می شد که می رقصیدند و آواز می خواندند و تن نمایی می کردند.ر

در چنین جوّی ، بازیگران زن یا می بایست به بازی در فیلم های کاباره ای تن می دادند ، یا این که سینمای ایران را ترک می کردند. اما شهلا با راهنمایی شوهرش اسماعیل ریاحی ، راه سومی را انتخاب کرد و در شرایطی که هنوز جوان بود ، به کمک گریم در نقش مادران کهنسال ظاهر شد.ر
*
در این برهه از بازیگری ، در میان خیل فیلم هایی که او بازی کرد ، فقط در فیلم درشکه چی ساخته ی نصرت کریمی در سال 1350 که در زمان خود مضمون و اجرای بکری داشت ، در نقش اول ظاهر شد.
ر
*
*

*
شهلا تقریبن در تمامی دهه های فیلم سازی در ایران در متن و حاشیه ی این سینما حضور یافت.ر

شهلا ریاحی نخستین کارگردان زن سینمای ایران بود. او فیلم مرجان را در سال 1335 ساخت و خود نیز نقش اول آن را بر عهده داشت.
ر
*


*
شهلا به جز تئاتر و سینما ، از سال 1335 تا سال 1341 در رادیو هم فعالیت داشت و نیز در دهه ی پنجاه و سال های پس از آن ، در سریال های تلویزیونی ظاهر می شد. ر
*
پس از انقلاب نیز او همچنان در نقش مادر به بازی در فیلم های ایرانی ادامه داد و در تمام این مدت ، همواره بازیگری تیپ ساز و درجه ی دوم باقی ماند.ر
*
شهلا ریاحی در طول مدت فعالیت هنری اش ، حدودن در بیست و یک نمایشنامه و هشتاد فیلم سینمایی ایفای نقش کرد.ر
*
*
شانزدهم اسفند ماه 1386 خورشیدی
*
*


Sunday, February 17, 2008

سال 1330 - عصمت صفوی

*
عصمت صفوی*
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
***
عصمت صفوی متولد سال 1281 در تهران است . نام اصلی او «عصمت السادات صفوی گلپایگانی» ست . او فارغ التحصیل کلاس های بازیگری علی دریابیگی و نیز فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران بود.ر
*
در سال 1316 بازی در تئاتر را با نمایش سالومه آغاز کرد. این نمایش در محل سابق سیرک تهران به روی صحنه رفت. و در ادامه ی فعالیت تئاتری اش ، در گروه تئاتر ملی فعالیت می کرد.ر
*
پرویز خطیبی در کتاب خاطرات هنرمندان در مورد «عصمت صفوی» می نویسد:ر
*
در باره ی «عصمت صفوی» باید بگویم که زنی بود با سواد ، صمیمی ، مهربان و با شخصیت که دوره ی اول هنرستان هنرپیشگی را تمام کرده بود و در سازمان برنامه کار می کرد و پُست نسبتن مهمی داشت.ر
*
از همان روزهای اول که تئاتر کوچک تهران در باغ «سهم الدوله» افتتاح شد ، خانم صفوی که هنرپیشه ای توانا بود به فروش بلیت در گیشه ی تئاتر پرداخت و من و او هر روز سر ساعت چهار بعد از ظهر با هم برخورد می کردیم و او با اصرار فراوان از من می خواست که مطالب و مقالاتی را که برای درج در روزنامه ها می نویسم در اختیارش بگذارم که تایپ کند.ر
*
عصمت صفوی از اولین برنامه ی رادیویی با من همکاری صمیمانه داشت . بعدها که در برنامه ی کارگران ، هفته ای یک بار نمایشنامه اجرا می کردیم ، عصمت صفوی با آن که در سازمان برنامه ، گرفتاری های زیادی داشت اما هر بار به بهانه ای مرخصی می گرفت و به محل فرستنده ی رادیو می آمد.ر
*
تهیه کننده و مسئول برنامه ی کارگران ، عبدالله عاطفی بود که نزدیک ظهر جلوی در سازمان برنامه می ایستاد و عصمت صفوی را سوار می کرد. یک روز که صفوی اوضاع را ناجور دیده بود و می دانست با آن همه کار ، هرگز رئیس، با یکی دوساعت مرخصی او موافقت نخواهد کرد ، خودش را به دندان درد زد. خوشبختانه این حیله ، کارگر افتاد اما در مراجعت به اداره ، آقای رئیس با لحنی محصوص از او پرسید : خُب خانم! دندانسازی خوش گذشت ؟
*
و بعد اضافه کرد که : نمی دانم چرا من صدای شما را از رادیو شنیدم. شاید هم کسانی هستند که صدای شان با شما شباهت دارد. عصمت صفوی این خاطره را شخصن در رادیو ایران تعریف کرد و گفت که برای شرکت در نمایشنامه های رادیویی که به طور زنده و بدون نوار اجرا می شد ، هزاران بهانه و دلیل تراشیده است.ر
*
عصمت صفوی به واقع عاشق تئاتر بود ، در نمایشنامه هایی چون : روباه ها ، خاقان می رقصد ، نادر شاه ، بلبل سرگشته ، آغا محمد خان قاجار و چوب به دست های ورزیل شرکت کرد و از سال 1330 به سینما رفت.ر
*
بازی او چه روی صحنه و چه بر پرده ی سینما، طبیعی ، منطقی و جالب بود. اولین فیلم او غریبه بود و بعد راز درخت سنجد و غریبه و مه و بالاخره فیلم گاو با عزت الله انتظامی.
ر

*

دیگر فیلم های او : شکار خانگی ، پریچهر در سال 1330 – عروس کدومه در سال 1338 – وامپیر ، زن خون آشام در سال 1346 - گاو در سال 1348 – راز درخت سنجد در سال 1350 – رضا هفت خط ، رگبار ، پستچی در سال 1351 و غریبه و مه در سال 1354 بود.ر
*
عصمت صفوی در سال 1354 هنگام بازی در سریال سمک عیار ، دچار ناراحتی قلبی شد و کمی بعد درگذشت.
ر
*
**
*
بیست و هشتم دی ماه 1386 خورشیدی

*

*

Friday, January 18, 2008

آغاز دهه ی سی - دلکش

*
دلکش
*
آوازخوان ِ بازیگر
*
*
*
پژوهش ، گردآوری ، ویرایش و نگارش : آنسه
*
با سپاس از همکاری : شهرزاد شفا
*
*
*
فیلم های سینمای ایران در دهه ی سی ، زن یا به عنوان دختر ، مادر یا همسری معصوم و عفیف و فداکار و یا در قالب زنی هرزه گرد و فریب کار ظاهر می شد. گاهی نیز در میانه ی این دو قطب در نوسان بود و از روستا به شهر می آمد و در کافه ها و کاباره ها خواننده گی پیشه می کرد و پس از گذشت حوادثی ، دوباره به اصل خود باز می گشت و زنده گی سنتی خود را از سر می گرفت.ر
*
از آغاز حاکمیت خاندان پهلوی ، مناسبات سرمایه داری در ایران نضج گرفت و به تبع آن ، ساختارهای اداری و اجتماعی و فرهنگی جدیدی در ایران شکل گرفت. بخشی از برنامه های نوگرایانه ی رضا شاه پهلوی ، به نقش زنان مربوط می شد. در این دوران ، زن پا از محدوده ی خانواده بیرون گذاشت و امکان آموزش به دست آورد و در سازمان های اداری جذب کار شد و یکی از مهم ترین اقدامات نیز برنامه ی کشف حجاب بود که البته در آن زمان برای جامعه ی سنتی ایران قابل تحمل نبود.ر
*
سازنده گان فیلم های ایرانی در دهه ی سی ، با نشان دادن زنان آلامد ، که لباس های بدن نما می پوشیدند و می رقصیدند و آواز می خواندند و اغواگری می کردند ، در واقع جاذبه های تجاری فیلم را شکل می دادند و با قرار دادن این زنان در قطب منفی حوادث ، با سنت گرایان همدلی نشان می دادند.ر
*
به طور کلی زن در دوران دهه ی سی سینمای ایران فردیت نداشت و فیلم سازان در گزینش بازیگران زن ، توجه چندانی به مهارت های بازیگری آنان نشان نمی دادند . زن یا عروسک خانه نشین بود یا عروسک هرزه گرد.ر
*
مباشران سینمای تجاری نیز برای تجسم این تیپ های عروسکی ، بیش تر به دنبال زنانی می رفتند که در عرصه های دیگر مشهور بودند، به ویژه سرمایه گذاری برای خانم های آوازخوان بسیار مقرون به صرفه و معمولن موجب توفیق تجاری فیلم بود.ر
*
*
رادیو در آن زمان مخاطبان زیادی داشت و مردمی که صدای آوازخوانان را دوست می داشتند ، اشتیاق زیادی نیز برای دیدن تصویر آن ها نشان می دادند . به عنوان نمونه ، دلکش که معروف ترین آواز خوان دهه ی سی بود ، محبوب ترین بازیگر زن این دهه نیز محسوب می شود و اغلب فیلم هایی که با حضور او ساخته شد با توفیق چشمگیر تجاری رو به رو گردید.
ر
*
دکتر «کوشان» که استودیو «پارس فیلم» را بعد از شکست در«میترا فیلم» تاسیس کرد در دو فیلم زندانی امیر و واریته ی بهاری نیز از بازیگران زن فیلم قبلی اش استفاده کرد ، ولی این فیلم ها نیز چون فیلم قبلی با شکست مواجه شد. این شکست های پیاپی او را بر آن داشت که برای فیلم بعدی اش به نام شرمسار ، یک تغییر کلی در کادر فنی ، وسایل و نیز بازیگران بدهد . بازیگران فیلم های قبلی اش ، دیگر در این فیلم جایی نداشتند و او برای نخستین بار از دلکش ، زینت مطلق ، مری پیترز و هایده آخوندزاده در این فیلم بهره گرفت. فیلم برداری فیلم شرمسار ، شش ما به طول انجامید و این فلیم از ششم دی ماه 1330 در سینماهای متروپل ، هما و رکس نمایش داده شد.ر
*
دکتر کوشان با انتخاب «دلکش» در این فیلم که در آن زمان خواننده ی محبوبی بود ، یک خط مشی شاخص را برای سالیان سال در فیلم نامه های سینمای ایران به وجود آورد و آن استفاده از آوازخوانان مشهور و محبوب روز بود برای نجات فروش فیلم که این آوازخوانان در فیلم ، به هر بهانه ای زیر آواز می زدند . این چنین بود که فیلمفارسی در سینمای ایران شکل گرفت.ر
*
*
*
دلکش با نام اصلی «عصمت باقر پور» در سال 1304 در «بابل» متولد شد . استعداد او توسط عبدالعلی وزیری کشف شد و فعالیت هنری اش را از سال 1325 در رشته ی خواننده گی و با ترانه ی ریکا جان آغاز کرد. دلکش همسر سابق مهندش شاپور یاسمی –کارگردان- بود.ر
*
پرویز خطیبی در باره ی دلکش می نویسد : «دلکش در دوران شکوفایی کارش ، با آهنگ های خالدی در قلب ها جای گرفت. دلکش هرگز اشعار سست و بی مایه نمی خواند و خودش ذوق آهنگ سازی داشت. ترانه ی بُردی از یادم حاصل همکاری دلکش و من و مصطفا گرگین زاده است. با آن که در دوران دلکش ، آهنگ های تند ، باب روز نبود ولی او در واقع سنت شکنی کرد و آهنگ های شادش نیز مانند آهنگ های سنگین مورد توجه قرار گرفت».ر
*
*

*
مجله ی عالم هنر در شماره ی نهم به تاریخ بیستم دی ماه 1330 چنین نوشته بود : «دلکش (عصمت باقرپور) خواننده ی جوان و موفق بیست و شش ساله که پنج سال از آغاز فعالیت اش در رادیو می گذشت ، در اوج محبوبیت با شرمسار ، سینما را تجربه کرد و نخستین ستاره در سینمای ایران شد که چهره و حضورش می توانست باعث موفقیت هر فیلمی باشد. هر چند که حرفه ی خواننده گی ، اساس بهره برداری از او در همه ی فیلم هایش بود».ر
*
*
*
دلکش بعد از این در فیلم های بسیاری بازی کرد . خواننده ای که آن زمان نام اش سر زبان ها بود و می توانست در کسب و کار سینما ، عنصری پولساز باشد. سینمای ایران همیشه به این نوع محبوبیت ها گرایش داشته و از آن ها سود جسته است. به قول دکتر هوشنگ کاوسی که در آن زمان نوشته بود : صدای دلکش ، ستارالعیوب فیلم های فارسی است.
ر

*
دلکش با بازی اش در فیلم های مختلف ، محبوبیت بسیار زیادی در بین تماشاگران فیلم های ایرانی پیدا کرد . داستان نخستین فیلم های دلکش از جمله شرمسار ، بسیار نزدیک به اسطوره ای بود که مردم از این هنرمند ساخته بودند . دلکش در این فیلم ، دختری روستایی بود که فریب می خورد و به شهر می آید و خواننده ی کاباره های تهران می شود. در واقع ، خواننده گی در این فیلم ها ، عارضه ی فریب خورده گی معرفی می شد و به طور ضمنی مورد تقبیح قرار می گرفت. اما با این همه ، نوعی تحرک طبقاتی و کسب شهرت و اعتبار نیز به حساب می آمد.ر
*
از منظر مردم ، دلکش دختری روستایی و سنتی و تهیدست تصور می شد که توسط آهنگ سازان کشف شده بود و پله های ترقی را طی کرده بود. جامعه ی ایران ، ساختارهای سنتی خود را ترک می کرد و جامعه ی مدرن ، مدعی گسست زنجیرهای نژادی ، جنسی ، قومی و طبقاتی بود.ر
*
در چنین شرایطی «دلکش» یکی از چهره های مثالی روزگار نوین بود . او آواز می خواند و به اشکال تراشی سنت گرایان تن نمی داد و امکان آن را می یافت که از پایین ترین لایه های جامعه تا بالاترین موقعیت های اجتماعی صعود کند. اما با این همه دلکش از دیدگاه مردم ، خاکی و مردم دار بود و به موقعیت ممتاز خود مغرور نشده بود . این چنین بود که مردم در باره ی دست و دل بازی های او افسانه سرایی ها می کردند ، افسانه هایی که می توانست چندان منطبق با واقعیت هم نباشد.ر
*
*
*
دلکش در اغلب قریب به اتفاق فیلم های خود ، خواننده ای بود که گرچه با انگاره های اخلاقی جامعه ی سنتی هم نوایی چندانی نداشت ، اما وجه اخلاقی شخصیت خود را حفظ می کرد و با فداکاری و از خود گذشته گی ، خود را با موازین و باورهای سنت گرایان منطبق می کرد.
ر

*
دلکش در بازیگری استعدادی نداشت و خود نیز از این مسئله آگاه بود. او در آغاز برای حضور در جلوی دوربین سینما مردد بود ، اما دکتر کوشان تردید های او را برطرف ساخت و دلکش شهامت آن را یافت که بازیگر ی سینما را نیز تجربه کند. مردم هم از دلکش ، توقع بازیگری نداشتند ، در واقع مردم به تماشای فیلم های او می رفتند که کاباره ای مصوّر ببینند و این خواننده ، تازه ترین آهنگ هایش را در اجرایی تصویری برای شان بخواند. دلکش تا حدودی قالبی مردانه داشت و گاهی نیز همچون فیلم ظالم بلا ، لباس مردانه به تن می کرد و با صدای بم آواز می خواند.ر
*
*
*
*
بدین ترتیب ، فیلم های دلکش از بازار پاسخ مثبت گرفت و این خواننده تا سال های آخر دهه ی سی در سینما باقی ماند. اما از آن پس ، خواننده ها و زنان بازیگر دیگری به سینمای ایران را یافتند و شهرت افسانه ای دلکش تا حدودی فروکش کرد و دلکش ناگزیر به ترک کردن سینما شد تا این که در سال 1351 و در سرآغاز روزهای کهنسالی ، بار دیگر با بازی در فیلم قمار زندگی ساخته ی عباس کسایی به سینما بازگشت. اما اسطوره ی دلکش دیگر شکسته شده بود و نسل جدید همدلی چندانی با او نداشت . فیلم در بازار شکست خورد و دلکش برای همیشه ازسینمای ایران کناره گرفت... دلکش در طول فعالیت بازیگری خود در سینما ، یازده فیلم بازی کرد.ر
*
*
*
دهه ی سی ، سر آغاز حاکمیت رقص و آواز در سینمای ایران تا سال 1357 است. این نوع حرکت ، سطح توقع تماشاچی سینما را تا حد تنها رقص و آواز پایین آورد و تهیه کننده گان نیز به این خواسته ی آن ها جامه ی عمل می پوشاندند.این مطلب سبب گردید که که هنر بازیگری سینما بی رنگ شده و زیر سیطره ی رقص و آواز گم شود ، تا جایی که ما تا سالیان سال اثری از بازی تفکر برانگیز در سینمای ایران مشاهده نمی کنیم. ر
*
*
*
آنسه ... بیست و هشتم دی ماه 1386 خورشیدی
*
*
*
اگر نظر یا پیشنهادی دارید با این ایمیل آدرس با ما تماس بگیرید:ر

*

**

سال 1327 - ژاله علو

*
ژاله علوّ
*
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
*
ژاله علو در سال 1306 در تهران به دنیا آمد. او فارغ التحصیل دانشسرای مقدماتی تهران در سال 1326 بود و بعد در سال 1328 به هنرستان هنرپیشگی رفت و در سال 1329 از این هنرستان فارغ التحصیل شد.ر
*
ژاله ی علو همسر سابق مرحوم نصرت الله محتشم - کارگردان و بازیگر- تئاتر بود.ر
*
او ابتدا به تئاتر روی آورد و در سال 1328 با نمایشنامه ی ماری مادلن در تئاتر فردوسی فعالیت تئاتری خود را آغاز همزمان با ثبت نام اش در هنرستان هنرپیشگی آغاز کرد ، حدود یک سال در تئاتر فردوسی فعالیت کرد و بعد از آن به تئاتر تهران رفت و پس از مدتی دوباره به تئاتر فردوسی بازگشت. در مدت فعالیت تئاتری اش در بیش از بیست نمایشنامه ایفای نقش کرد.ر
*
ژاله علو از صدای بسیار خوبی برخوردار بود و در سال 1331 به رادیو رفت و به گوینده گی برنامه های مختلف پرداخت. یک سال بعد ، در سال 1332 فعالیت خود را در زمینه ی دوبله آغاز کرد و در فیلم های زیادی به جای هنربازیگران معروف سینمای جهان حرف زده است.ر
*
ژاله علو در سال 1327 وارد سینما شد. نخستین فیلمی که در آن بازی کرد فیلم توفان زندگی نام داشت و آخرین فیلم سینمایی اش ، فیلم سلطان ساخته ی مسعود کیمیایی در سال 1375 بود. او در طول فعالیت بازیگری اش در سینما پنجاه فیلم بازی کرد.
ر
* *
*
بیست و هشتم دی ماه 1386 خورشیدی
**
**

Tuesday, January 8, 2008

دوران دوم سینمای ایران - رقیه چهره آزاد

*
دوران دوم سینمای ایران
*
رقیه چهره آزاد
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
***
با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی ، دکتر «اسماعیل کوشان» که تحصیلات خود را در رشته ی اقتصاد در برلین و استانبول به پایان رسانده بود ، ابتدا در کشور ترکیه ، دو فیلم خارجی را به فارسی دوبله کرد ...ر
*
دکتر کوشان در سال 1325 به ایران آمد و استودیو میترا فیلم را واقع در لاله زار ( پاساژ ساعتچی) برای دوبله افتتاح کرد. او میترا فیلم را با مشارکت حسن علی شیخ ، علی محمد شیخ ، طاهر خلیل ضیایی ، اصلان افشار ، مهدی انصاری ، اسفندیار یگانگی ، ابوالقاسم تفضلی و مهدی حمزوی تاسیس کرد که پس از ورشکستگی به پارس فیلم تغییر نام داد.
ر
*
دکتر کوشان که «پدر سینمای ایران» لقب گرفته است تهیه کننده ی اولین فیلم ناطق سینمای ایران بعد از دوران فترت یعنی فیلم توفان زندگی در سال 1327 بود. او امکان تهیه ی نخستین فیلم اپیزودیک را به نام واریته ی بهار در سال 1328 فراهم ساخت و بانی نخستین فیلم اسکوپ سیاه و سفید با نام اتهام در سال 1335 ، نخستین فیلم اسکوپ رنگی با نام عروس فراری در سال 1337 و نخستین فیلم های تولید مشترک با فرانسه با نام ابرام در پاریس به سال 1343 و فیلم مشترک با ترکیه با نام عدل الهی در سال 1348 بود.ر
*
*
*
دکتر کوشان در فاصله ی سال های 1326 تا 1357 ده ها فیلم تهیه ، کارگردانی و فیلم برداری کرد و گاهی در سال چهار تا پنج فیلم می ساخت و در سال 1350 کمترین دقتی بر کارش نداشت و در مواردی فیلم نامه اش را پشت قوطی سیگار می نوشت و در فیلم هایی که در عنوان بندی ، نام اش به عنوان کارگردان ثبت بود ، همه ی امور را به برادرش محمود واگذار می کرد. ضعف فیلم های کوشان در پارس فیلم همواره مورد انتقاد منتقدان بود .ر
*
دکتر کوشان در اردیبهشت ماه سال 1326 ، تهیه ی فیلم توفان زندگی را دراستودیو میترا فیلم آغاز کرد . او برای کارگردانی این فیلم از علی دریا بیگی که سابقه ی درخشانی در تئاتر داشت ، استفاده برد . دکتر کوشان در این باره می گفت :ر
*
تقریبن همه موافق بودیم که از بازیگران جدید و غیر تئاتری استفاده کنیم و به پیشنهاد علی دریا بیگی یک آگهی در روزنامه انتشار دادیم به این مضمون که : « شرکت میترا فیلم برای تهیه ی فیلم " فروز و فرزانه" نوشته ی استاد "نظام وفا" به زبان فارسی در تهران زیر نظر استاد فن علی دریا بیگی ، به عده ای از بانوان و آقایان با ذوق و قریحه نیازمند است».ر
*
بدین ترتیب بیش از پنجاه تن مراجعه کردند و به تعلیم اصول صحیح بازیگری در کلاسی که دریا بیگی اجازه ی تاسیس اش را در 21 بهمن ماه 1325 از وزارت کار تبلیغات کسب کرده بود ، مشغول شدند. بیش ترشان استعداد این کار را نداشتند و در نهایت دریابیگی ناچار شد برای کمبود کادر بازیگران اش ، از بازیگران تئاتر نیز استفاده کند.ر
*
بنابراین دریا بیگی از حضور زنان بازیگر تئاتر آن زمان مانند رقیه چهره آزاد ، نیک تاج صبری و اعظم دانایی در کنار بازیگران جدید مهر اقدس خواجه نوری ، اوینا اوشید ، زینت مودب ، مادام اسکامپی ، ماری نصیرزاده ، پولا ، هدا ، و ژاله علو در سینما استفاده کرد.ر
*
پس از سال 1304 که در زمینه ی تئاتر جامعه ی باربد و کمدی اخوان بر فعالیت های خود افزودند ، کم کم خانم های مسلمان نیز به سوی این گروه ها جلب شدند. یکی از نخستین خانم هایی که جذب گروه های تئاتر شد خانم رقیه چهره آزاد بود.ر
*
*
*
خانم رقیه چهره آزاد در سال 1286 در تهران به دنیا آمد. نام اصلی اش «رقیه فخرالملوک توکلی» بود و بعدها لقب مادر سینمای ایران را به او دادند. او از کودکی در منازل به اجرای نمایش می پرداخت و تئاتر حرفه ای را از سال 1305 در جامعه ی باربد زیر نظر اسماعیل مهرتاش آغاز کرد.ر
*
ماجرای رقیه چهره آزاد ماجرای جالبی ست و خود او در این باره چنین گفته اند:ر
*
تازه با همسرم مهندس «نعمت ناصر» ازدواج کرده بودم . شوهرم از عشق و علاقه ی من به بازیگری آگاه بود و در ضمن خوب می دانست که در آن زمان بازیگری به ویژه برای خانم ها جُرم بزرگی محسوب می شود. یک شب حرف دلم را با او در میان گذاشتم و در کمال تعجب و حیرت دیدم که با این مسئله نه تنها مخالفتی ندارد ، بلکه صد در صد موافق است.ر
*
من فوری دست به کار شدم و اولین پیشنهادی را که از جانب گروه خیرخواه و ملک آرا شده بود را پذیرفتم. پس از یک دوران طولانی تمرین ، شب نمایش با یک دنیا عشق و آرزو و در ضمن ترس و وحشت روی صحنه رفتم. بازی من با موفقیت همراه بود اما آخر شب که نمایش تمام شد خبر آوردند که عده ای بیرون سالن جمع شده اند و قصد دارند مرا کتک بزنند.ر
*
مدتی به بحث و گفت و گو گذشت و بالاخره همسرم دستم را گرفت و مرا سوار درشکه کرد و به منزل برد. از آن گروه که قصد هجوم داشتند کوچک ترین صدایی در نیامد و نمایش ما چند شب دیگر هم ادامه پیدا کرد. پس از خاتمه ی تئاتر ، یکی از متعصبین محل به شوهرم پیغام داد که اگر جلوی همسرت را نگیری و او باز هم به این کار ادامه بدهد ، حُکم می کنم و روز روشن و در حضور مردم سنگسارش کنند.ر
*
مهندس به آن آقا جواب داد که به موجب احکام شرع و قوانین موجود ، زن باید مطیع و فرمانبردار من باشد که هست و هر کاری که صورت داده ، به خواست و دستور من بوده است . بنابراین دلیلی نمی بینم که جناب عالی چنین حکمی صادر بفرمایید.ر
*
در واقع شجاعت و استقامت شوهرم بود که به من اجازه داد کار هنری ام را دنبال کنم و گرنه چه بسا زنانی که در آرزوی بازیگری در کنج خانه ها پوسیدند . به هر حال ، من از همان زمان نام مستعار چهره آزاد را برای خودم انتخاب کردم.ر
*
در ارتباط با فیلم توفان زندگی ، رقیه چهره آزاد در باره ی نحوه ی انتخاب بازیگران فیلم گفت :ر
*
دریا بیگی در بدو امر از من و خانم ژاله علو که در جامعه ی باربد با وی همکاری می کردیم ، دعوت کرد که در این فیلم بازی کنیم. سایر هنرپیشه ها نیز از طریق چاپ آگهی در مطبوعات انتخاب شدند که در میان آن ها می توانم از مهراقدس خواجه نوری ، اوینا اوشید نام ببرم.ر
*
من که در آن زمان حدود سی سال داشتم ، قرار شد نقش مادر ِ پسر را بازی کنم خانم مهراقدس خواجه نوری نیز نقش مادر دختر ( ژاله علو) را ایفا کرد. بعد از این که دریا بیگی مرا برای بازی در فیلم توفان زندگی انتخاب کرد ، با اسماعیل کوشان در موسسه ی میترا فیلم ملاقات کردم و او از بازی من و خانم علو در این فیلم بسیار استقبال کرد. دریابیگی ، فیلم برداری را طوری زمان بندی کرده بود که به کار تئاتر ما ضربه ای نزند و به همین دلیل ما هم در فیلم بازی می کردیم و هم بعدازظهرها در جامعه ی باربد ، بازیگری تئاتر می کردیم .ر
*
من که آن زمان دو فرزند داشتم ، برای این که هم به کار سینما برسم و هم تئاتر ، بچه هایم را سر صحنه ی فیلم برداری می بردم و بلافاصله بعد از پایان کار فیلم بردرای ، همراه آن ها به جامعه ی باربد می رفتم.ر
*
با وجود جذابیت های سینما در آن زمان ، من بازی در تئاتر را به بازیگری در سینما ترجیح می دادم و به همین دلیل در ابتدا ، علاقه ی زیادی به هنرپیشگی در سینما نداشتم ، شاید همین مسئله عاملی شد که هنگام اکران فیلم توفان زندگی ، هیچ وقت برای دیدن آن به سینما نروم.ر
*
توفان زندگی با این که اولین فیلم ناطق فارسی در آن زمان بود ، هنگام نمایش بر خلاف آن چه پیش بینی می شد مورد استقبال قرار نگرفت و طی یک ماه و اندی اکران در سینما رکس تهران ، تنها حدود هشتصد تومان فروش کرد . شاید همین مسئله باعث شد که موسسه ی میترا فیلم در همان ابتدای راه ، دچار ورشکستگی شود و اسماعیل کوشان تصمیم بگیرد یک سال بعد از آن ، استودیو پارس فیلم را پایه گذاری کند.ر
*
چند ماه بعد از فیلم توفان زندگی ، اسماعیل کوشان پاکتی که حاوی دویست تومان پول بود را به عنوان حق الزحمه ی بازی در این فیلم برایم فرستاد که من آن را باز پس فرستادم . بعدها از طرف استودیو پارس فیلم تشویق نامه ای که دکتر کوشان آن را امضا کرده بود به من داده شد که هنوز آن را به عنوان یادگار دوران بازی در فیلم توفان زندگی ، نگه داشته ام.ر
*
دکتر کوشان در مجله ی جوانان چاپ تهران ، شماره 438 ، دوشنبه 18 فروردین 1354 می گوید : ما برای تهیه ی این فیلم و تشکیل استودیو صد هزار تومان سرمایه گذاشته بودیم ... فیلم برداری توفان زندگی حدود ده ما طول کشید چون در اواسط فیلم ، ماشین صدا خراب شد و من مجبور شدم برای آوردن متخصص به مصر بروم . حداکثر دستمزدها در این فیلم برای هنرپیشگان دوهزار تومان بود.ر

فخری ناظمی ، بازی خانم های بازیگر را در این فیلم در مجله ی جهان نو ، اردیبهشت ماه 1327 این گونه نقد و ارزیابی کرد: از میان هنرپیشگان زن ، اوینا اوشید در رُل ناهید و نیک تاج صبری در رُل عمه ی مصطفا ، خوب بازی کردند.ر
*
اما مجید محسنی اعتقاد داشت : سر و صدای زیاد ، دخالت دریا بیگی – که اولین استاد من در کلاس تئاتر بود- باعث دیدار از فیلم شد. زحمات زیادی کشیده بودند ولی انتظار مشتاقان را برآورده نمی کرد . صرف نظر از تصویر و صدای نامناسب ، در کمال تعجب بازی های خوبی هم در فیلم ندیدم.ر
*
در فیلم توفان زندگی ، مادام اسکامپی که در آن زمان رقص و حرکات موزون را در هنرستان هنرپیشگی تدریس می کرد به همراه ماری نصیر زاده ، در این فیلم بیش تر وظیفه ی گروه رقص را بر عهده داشتند .ر
*
داریوش اسدزاده در یاد آوری خاطرات مربوط به هنرستان هنرپیشگی می گوید : دوره ای که ما در هنرستان هنرپیشگی بودیم خانم اسکامپی که سوئدی بود و شوهرش ایرانی بود ، تدریس رقص و نرمش می داد . مادام اسکامپی بعدها در دانشکده ی هنرهای زیبای تهران تدریس کرد.ر
*
فیلم توفان زندگی ، تنها حضور خانم ها اوینا اوشید (نقش اول فیلم) ، اعظم دانایی ، پولا و هدا محسوب می شود و این خانم ها به جز این فیلم ، دیگر در هیچ فیلمی ظاهر نشدند. از این میان ، اوینا اوشید نخستین خلبان زن ایرانی بود که در شهریور 1323 توانست در باشگاه هواپیمایی کشوری ، دوره ی کامل خلبانی را بگذراند. او از جمله داوطلبانی بود که برای شرکت در فیلم توفان زندگی در کلاس دریابیگی نام نویسی کرده بود.ر
*
بنابراین همان طور که خانم رقیه چهره آزاد اشاره کردند با تمام دوراندیشی هایی که دکتر کوشان در انتخاب عوامل فیلم داشت ، این فیلم از نظر فروش با شکست مواجه گردید و میترا فیلم منحل شد.ر
*
رقیه چهره آزاد علاوه بر بازی در نمایش های مختلف ، سینما را از سال 1327 با فیلم توفان زندگی آغاز کرد و آخرین فیلم اش تهران روزگار نو بود که در سال در سال 1378 اکران شد. او در مدت زمان بازیگری اش در سینما حدود سی و هفت فیلم بازی کرد که چهره ی او در فیلم مادر (علی حاتمی) در سال 1368 ، در یادها مانده است.ر
*
رقیه چهره آزاد در سال 1373 در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.
ر
*

**
با سپاس از همکاری : شهرزاد. ش
*
هیجدهم دی ماه 1386 خورشیدی
**

Friday, January 4, 2008

فخرالزمان جبار وزیری - ایران دفتری

*
فخرالزمان جبار وزیری
*
ایران دفتری
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
*
همزمان با اقداماتی که جهت نمایش فیلم «فردوسی در توس» در جریان بود ، اردشیر ایرانی و سپنتا از طریق تجارت خانه ی «نوریانی» که کار ترخیص فیلم های امپریال فیلم را به عهده داشت ، با آگهی هایی ، به استخدام بازیگر جهت محصولات آینده ی خود در هندوستان پرداختند . داوطلبان بازی در فیلم فارسی در هندوستان ، خارج از انتظار شد تا جایی که تجارت خانه ی نوریانی ناچار شد آگهی های جدیدی چاپ کند تا مراجعات داوطلبان را متوقف سازد.ر
*
برای سومین فیلم «عبدالحسین سپنتا» دو بازیگر زن انتخاب شدند : فخر الزمان جبار وزیری و ایران دفتری.ر
*
فخرالزمان جبار وزیری که تازه از سفر غرب و کسب تحصیل و تجربه ی بازیگر به تهران برگشته بود ، در اوائل سال 1312 با کمک آوانس اوگانیانس ، به اداره ی مدرسه ی آرتیستی سینما رفته بود . فخر الزمان پس از دیدن آگهی استخدام بازیگر ، ترجیح داد وارد مرحله ی عملی تر بازیگری شود و بدین ترتیب پروژه ی اوگانیانس را دچار مشکل کرد.ر
*
*
فخر الزمان جبار وزیری برای این که بهترین باشد ، همه ی شرایط لازم را داشت و به همین دلیل ، هیچ تردیدی در انتخاب اش نبود و به عنوان بازیگر نخست زن فیلم شیرین و فرهاد انتخاب شد. او یکی از نخستین خانم های ایرانی ست که در سینمای ناطق شرکت کرده است . فخر الزمان پس از پایان تحصیلات اش در مدارس تهران ، برای تکمیل تحصیلات به پاریس رفت و مدت سه سال مشغول انجام کارهای خود بود و در ضمن به اسرار و حرکات فنی ظریف آرتیستی نیز آشنا شد.ر
*
ر«فخر الزمان جبار وزیری» در سه فیلم شیرین و فرهاد ، چشم های سیاه و لیلی و مجنون ایفای نقش کرد.ر
*
خانم بازیگر دیگری که در این سال ها دل به دریا زد و در سینما فعالیت کرد ، خانم ایران دفتری بود.ر
*
ایران دفتری در ابتدا یکی از نقش های فرعی «شیرین و فرهاد» را بر عهده داشت . دفتری بعدها در اواسط دهه ی چهل ، بار دیگر به سینمای ایران راه یافت و به ویژه پس از بازی در فیلم قیصر (مسعود کیمیایی – 1348 ) به یکی از مادران شیرین سینمای ایران مبدل شد.
ر
*
*
*
ایران دفتری به تشویق همسرش «ضیاء دفتری» بدون حجاب روی صحنه رفته بود . او شاگرد اولین دوره ی هنرستان هنرپیشه گی بود که با عزمی راسخ و قلبی پُر از امید مقاومت کرد تا دوران شکوفایی تئاتر آغاز شد و تماشاخانه ی تهران و تئاتر فرهنگ ، تئاتر فردوسی و تئاتر سعدی وغیره ، صحنه ی هنرنمایی زنان هنرمند شدند.
ر
*
ایران دفتری از نحوه ی ورودش به اکیپ فیلم شیرین و فرهاد چنین می گوید :ر
*
ر«من از طریق آقای «کرمانشاهی» با «سپنتا» آشنا شدم آن روزها فخر الزمان جبار وزیری به تازه گی از فرنگ برگشته بود و در مدرسه ی آرتیستی آوانس اوگانیانس مشغول کار بود. ابتدا قرار بود فیلم شیرین و فرهاد توسط یک کارگردان هندی که به مستر هومی مشهور بود ، ساخته شود.ر
*
سرپرست استودیو امپریال فیلم نیز یک ایرانی به نام اردشیر ایرانی بود ، ولی جالب این که وی که تابعیت ایرانی داشت ، هرگز ایران را ندیده بود .ر
*
در آن زمان برای ساختن فیلم ، اجازه ی خروج از کشور به کسی داده نمی شد و تنها به دلیل ساختن فیلم فردوسی توسط سپنتا بود که به اعضای گروه اجازه داده شد برای فیلم برداری عازم هند شوند. البته مرحوم «نصرت الله محتشم » که از بازیگران سرشناس تئاتر آن دوره و کارمند دولت بود ، با تلاش فراوان موفق شد برای اعضای گروه روادید بگیرد.ر
*
بلافاصله من و آقای سپنتا که همسر و مادرش را نیز به همراه داشت و هم چنین آقای نوریانی آهنگ ساز این فیلم ، از طریق اصفهان و شیراز ، راهی بمبئی شدیم و در روزهای سال 1314 شمسی ، کار فیلمبرداری را در دکورهای استودیو امپریال فیلم آغاز کردیم.ر
*
ر«سپنتا» قبل از حرکت ، مشخصات تمام بازیگران را برای «اردشیر ایرانی» فرستاده بود و او قراردادها را آماده کرده بود و به محض ورود ما به بمبئی ، قرارداد بازی در فیلم را امضا کردیم . سپنتا فیلم نامه ی شیرین و فرهاد را از قبل آماده نکرده بود و به همین دلیل هنگامی که وارد بمبئی شدیم ، شروع کرد به نوشتن فیلم نامه.ر
*
پس از نوشتن فیلم نامه بود که تازه مشخص شد بازیگران چه نقشی را بازی کنند ... در آن جا مشخص شد که فخر الزمان جبار وزیری در نقش شیرین و سپنتا نقش فرهاد را بازی می کند . من در نقش ندیمه و روح انگیز سامی نژاد در نقش شکر انتخاب شدیم.ر
*
*
فیلم موزیکال بود و بخش اعظم گفت و گوها باید به صورت ترانه و آواز بیان می شد و من که آن زمان صدای رسا و خوبی داشتم به خوبی از عهده ی کار برمی آمدم . صدای خوب من باعث شد که در چند سکانس از فیلم ، به جای خانم جبار وزیری بخوانم و وی تنها لب بزند. آقای نوریانی نیز با نواختن ویلون ، موسیقی فیلم را ساخته بود.
ر
*
کار ساختن این فیلم حدود هشت ماه طول کشید و در این مدت تمام فیلم برداری در دکورهای ساخته شده در فضای بسته انجام می شد... به هر طریق فیلم برداری شیرین و فرهاد در اواخر سال 1314 به اتمام رسید و من به همراه آقای نوریانی از طریق مشهد ، به تهران بازگشتیم. آقای سپنتا نیز به همراه سایر اعضای گروه به پاکستان رفتند تا فیلم بعدی سپنتا را در آن جا جلوی دوربین ببرند.»ر
*
فیلم بعدی سپنتا که خانم دفتری به آن اشاره کردند چشم های سیاه یا «فتح لاهور به دست نادرشاه» نام داشت که طی دو ماه فیلم برداری شد . بازیگرانی که در این فیلم شرکت داشتند عبدالحسین سپنتا در نقش همایون ، سهراب پوری در نقش راجا ، امیرحسنی در نقش مرتاض و خانم ها فخرالزمان جبار وزیری در نقش هما ، خانم گلاب در نقش بانو و خانم شاسی در نقش دهقان بودند.ر
*
فیلم «چشم های سیاه» برای نخخستین بار از تاریخ دوازدهم خرداد 1315 به مدت بیست و هشت شب در سینماهای ایران نو و پارس به نمایش در آمد.ر
*
آخرین فیلمی که در آن سال ها توسط سپنتا ساخته شد و در کارخانه ی ایست ایندیا فیلم کلکته کلید خورد ، لیلی و مجنون نام داشت . فیلم برداری این فیلم در سال 1315 در کلکته انجام شد . نقش زن نخست این فیلم را همانند فیلم های سابق خانم فخر الزمان جبار وزیری بر عهده داشت که در نقش لیلی ظاهر شد. این فیلم به مدت 144 دقیقه در فروردین سال 1316 آماده ی نمایش شد و این پایان فیلم سازی آن دوران محسوب می شود.ر
*
*
از سال 1316 تا سال 1326 هیچ فیلمی در سینمای ایران ساخته نشد و این هم به دلیل عقب مانده گی تکنیکی ، رقابت نابرابر با فیلم های خارجی و حمایت نکردن دولت بود که سبب فرو پاشی سینمای ایران شد و نیز وقوع جنگ جهانی دوم نیز باعث شد که تا سال 1326 در ایران هیچ فیلمی جلوی دوربین نرود.ر
*

*
چهاردهم دی ماه 1386 خورشیدی
**
**

Monday, December 31, 2007

سال 1313 - آسیه شریعتمداری وقدسی پرتوی

*
آسیه شریعتمداری
*
قدسی پرتوی
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
*
در سال 1309 ، همزمان با فیلم برداری فیلم "آبی و رابی" ، ابراهیم مرادی نیز فیلم برداری فیلم انتقام برادر یا "روح و جسم" را آغاز کرد ولی به دلایل مختلف این فیلم نیمه کاره ماند و هفتصد متر آن ، بیش تر ساخته نشد.ر
*
مرادی همین مقدار فیلم را همراه با یک پرده ی رقص در رشت و بندر انزلی به نمایش گذاشت و بعد راهی تهران شد تا بتواند تهیه کننده ای برای فیلم بعدی خود پیدا کند. در این فیلم که تنها حدود چهل و پنج دقیقه ی آن ساخته شده بود ، خانم ها لیدا ماطاوسیان و ژاسمن ژوزف بازی کردند.ر
*
با آوردن نام لیدا ماطاوسیان و ژاسمن ژوزف بهتر است این نکته یاد آوری شود که در آن سال ها ، خانم های ارمنی برخلاف خانم های مسلمان حق داشتند که بدون حجاب و با کلاه های جورواجور در خیابان ها ظاهر شوند و به همین دلیل حضور آن ها در نمایش نامه های مختلف و نیز در فیلم ها سر و صدایی به وجود نمی آورد .
ر
*
یکی از اولین خانم های ارمنی که در ایران بر روی صحنه ی تئاتر رفت مادام پری آقابابایف بود که صدای گرمی هم داشت و پس از او خانم لی لی لازاریان که معلم رقص بود و سرانجام خانم لُرتا همسر" عبدالحسین نوشین" در نمایش نامه ها شرکت کردند.ر
*
اما جالب است بدانید که پیش از شرکت بانوان ارمنی در تئاتر ، نقش بانوان را مردان جوانی که خوش سیما هم بودند، به عهده می گرفتند. دو تن از این بازیگران فضل الله بایگان و سرهنگ عبدالرحیم اعتماد مقدم بودند که بایگان تا سال 1330 فعالیت هنری مداوم داشت و " سرهنگ اعتماد مقدم" تا سالیان طولانی با " جامعه ی باربد" و اسماعیل مهرتاش همکاری می کرد.ر
*
علاوه بر این دو نفر ، هنرمندی با نام کنگرلو هم معمولن نقش کلفت خانه را بازی می کرد که با شلیته و تنبان روی صحنه ظاهر می شد.ر
*
برگردیم به موضوعات سال 1312:ر
*
در سال 1312 ابراهیم مرادی تصمیم گرفت فیلم بعدی خود به نام بوالهوس را در استودیوی تازه تاسیس اش که شرکت محدود فیلم ایران نام داشت ، تهیه کند.ر
*
*
*
*
مشکل آشنا و دیرینه ، یافتن بازیگر زن بود . رقیه چهره آزاد بازیگر روز تئاتر و عضو کلاب آرتیست های سینما پیشنهاد نقش اصلی را رد کرد و شرکا بار دیگر به راه حل مرسوم آن روزها ، یعنی درج آگهی برای جست و جوی چهره های مناسب ، به ویژه بازیگر زن دست زدند.ر
*
عده ی معدودی به شرکت فیلم ایران مراجعه کردند ، بیش ترشان نه تنها علاقه مند بودند بلکه استعداد کار را هم داشتند. همزمان با آماده سازی و تدارکات فیلم ، آموزش و تمرینات لازم نیز آغاز شد. مشکل اساسی ، دو بازیگر اصلی زن بود که می بایست نقش نزهت (دختر روستایی) و ثریا (دختر شهری) را در فیلم بازی کنند که به زودی این مشکل با مراجعه و اعلام آماده گی خانم ها آسیه شریعتمداری و قدسی پرتوی حل شد.ر
*
ابراهیم مرادی از بازیگران کم و بیش راضی بود اما آشکارا رغبت چندانی برای کار با دو خانم جوانی که در ابتدا برای ایفای نقش اصلی در نظر گرفته شده بودند ، نشان نمی داد و به اصطلاح این دست و آن دست می کرد تا این که در فاصله ی چند روز این مشکل با آمدن " آسیه شریعتمداری" و " قدسی پرتوی" برطرف شد.ر
*
آقای "شریعتمداری" کارمند بانکی بود که شرکت در آن جا حساب داشت ، او آماده گی همسرش را برای ایفای نقشی در فیلم بوالهوس اعلام کرد و با امتحانی که از خانم آسیه شریعتمداری به عمل آمد ، " مرادی" وی را برای ایفای نقش " نزهت" مناسب تشخیص داد و کمی بعد با مراجعه ی خانم قدسی پرتوی بازیگر نقش " ثریا " نیز مشخص شد و مرادی از دو انتخاب اولیه ی خود ، برای ایفای نقش های فرعی استفاده کرد .این دو بازیگر بانو م و توران ویسی بودند.ر
*
قدسی پرتوی همسر یک تاجر هندی بود که بعدها از او طلاق گرفت و با "ابراهیم مرادی" ازدواج کرد.ر
*
*
*
فیلم صامت بوالهوس پس از آماده شدن به مدت صدو چهارده دقیقه از تاریخ 22 اردیبهشت ماه سال 1313 در سینما مایاک به نمایش در آمد. روزنامه های آن زمان نیز به این فیلم پرداختند.ر
*
برای نمونه ، روزنامه ی ایران در شماره ی 4382 به تاریخ بیست و پنجم اردیبهشت ماه 1313 نوشت :
ر
*
یک موضوع دیگر که فیلم را اهمیت می دهد موضوع بازیگران آن ست . جای تردید و شبهه نیست که ما در ایران آرتیست و بازیگر و خصوصن کسانی که در فیلم بازی کنند نداریم و بدین جهت هر کس بخواهد اقدام به تهیه ی فیلمی کند ناچار باید اشخاص بی سابقه را انتخاب کرده و با زحمات بسیار ایشان را برای ایفای رل های مربوطه آماده کند.ر *
صاحب فیلم "بوالهوس" هم با همین اشکال مواجه بوده و عده ای را که در فیلم او بازی کرده اند با تحمل زحمات فراوان تربیت کرده اند. مع هذا و با این که بازیگران این فیلم غالبن بی سابقه هستند ، بازی هیچ یک از آن ها زننده نیست و نمی شود گفت که بد و بی تناسب بازی کرده اند. حتا بعضی از آن ها خصوصن "ثریا" و "نزهت" که دو رل را برعهده دارند نسبتن خوب کار کرده و اگر تازه کاری و بی سابقه گی آن ها را در نظر گیریم ، انجام همین مقدار بازی هم از طرف ایشان تعجب آور است.
ر
*
*
با سپاس از شهرزاد.ش
*
دهم دی ماه 1386 خورشیدی
**

Wednesday, December 26, 2007

سال 1312 - روح انگیز سامی نژاد

*
روح انگیز سامی نژاد
*
*
پژوهش ، گردآوری و ویرایش : آنسه
*
*
نخستین فیلم ناطق ایرانی با نام دختر لُر در فروردین ماه 1312 ساخته شد. این فیلم در هندوستان و در کمپانی امپریال بمبئی کلید خورد و از امکانات فیلم سازی هندوستان بهره گرفت.ر
*
فیلم «دختر لُر» برگرفته از داستان عامیانه ی جعفر و گلنار بود و به شرح زنده گی دختری می پرداخت که از کودکی توسط راهزنان دزدیده شده و در قهوه خانه ای کار می کرد و مورد توجه ی راهزنی به نام قلی خان قرار گرفت.ر
*
ر«گلنار» با یکی از ماموران دولتی به نام «جعفر» آشنا می شود . جعفر و گلنار به هم دل می بندند و جعفر با قلی خان گلاویز می شود و پس از طی حوادثی ، گلنار را از دست قلی خان نجات می دهد و با او ازدواج می کند.ر
]
کارگردان فیلم «دختر لُر» عبدالحسین سپنتا بود و یکی از مشکلات «سپنتا» یافتن بازیگر مناسب برای نقش گلنار بود.ر
*
*
*
سپنتا برای یافتن بازیگر نقش «گلنار» کوشش زیادی کرد . بسیاری از زنان ایرانی حاضر به بازی در فیلم های سینمایی نبودند و یا این که استعداد بازیگری نداشتند. سپنتا در جست و جوهایش به نتیجه نرسید و سرانجام روح انگیز سامی نژاد که همسر یکی از کارکنان استودیو امپریال بود به کمک او آمد و حاضر شد که در این فیلم ایفای نقش کند.ر
*
ر«روح انگیز سامی نژاد» لهجه ی غلیظ کرمانی داشت و «سپنتا» ناچار شد که تغییراتی در فیلم نامه به وجود بیاورد تا لهجه ی روح انگیز در این فیلم توجیه شود. اتفاقن او در نقش گلنار حسابی گل کرد و حتا لهجه ی غلیظ کرمانی به شیرینی و جذابیت بازی اش افزود.ر
*
*
*
روح انگیز سامی نژاد قبل از این که در فیلم بازی کند ، از اسب به زمین افتاد و کفش پاشنه بلندش ، جراحت عمیقی در بدن او ایجاد کرد که در بمبئی زیر عمل جراحی قرار گرفت و همین حادثه سبب شد که هرگز بچه دار نشود.ر
*
روح انگیز به همراه گروه فیلم برداری به هندوستان در محلی به نام چمود رفت و در شرایط سخت محیطی ، در این فیلم بازی کرد. نقش مقابل او را خودِ کارگردان ، یعنی عبدالحسین سپنتا بر عهده داشت.ر
*
سپنتا در بازیگردانی ، بیش تر متاثر از بازیگری سینمای هند بود و مبالغه در حرکات دست و چهره ، از ویژه گی های این نوع بازیگری است. این شیوه به بازی روح انگیز نیز راه یافته بود و به بازی او ، شکلی کارتونی و کاریکاتوری بخشیده بود. اما با این همه ، تماشاگران ، روح انگیز را در نقش گلنار ، کاملن باور کردند و چهره ی او در قالب گلنار برای همیشه در تاریخ سینمای ایران جاودانه شده است.ر
*
روح انگیز در نقش گلنار ، با وجود شیطنت هایی که نشان می داد ، در نهایت بیش تر تیپ زن معصوم و فرشته گون را تصویر می کرد . او عفیف بود و هرگز پا از دایره ی اخلاقیات بیرون نمی گذاشت.ر
*
سر انجام فیلم دختر لُر در مدت 155 دقیقه آماده شد و در سی آبان 1312 در سینماهای مایاک و سپه به نمایش عمومی در آمد.ر
*
*
*
روح انگیز سامی نژاد پس از فیلم «دختر لُر» در سال 1314 یکی از نقش های فیلم شیرین و فرهاد را بازی کرد. این فیلم نیز ساخته ی عبدالحسین سپنتا بود و روح انگیز در این فیلم در نقش شِکر ظاهر شد.
ر

*
روح انگیز پس از فیلم «شیرین و فرهاد» از همسرش «دماوندی» جدا شد و با نصرت الله محتشم از بازیگران سرشناس تئاتر ازدواج کرد . این ازدواج مدت زیادی به طول نکشید و محتشم در بازگشت به ایران ، روح انگیز سامی نژاد را غیابی طلاق داد . روح انگیز پس از هیجده سال اقامت در هندوستان به ایران بازگشت ، او پس از بازگشت به ایران ، برای ادامه ی کارش در سینما با مخالفت خانواده رو به رو شد. جامعه ی سنتی ایران ، روح انگیز را به عنوان بازیگر سینما نمی پذیرفت ، او به خاطر آزارهایی که از خویشان و آشنایان و مردم دید ، بعد از دو فیلم دیگر هرگز حاضر نشد در فیلمی ایفای نقش کند.ر
*
روح انگیز سامی نژاد خود در این باره می گفت : «به خاطر ناراحتی هایی که در موقع فیلم بردرای و بعد از آن ، چه از طرف فامیل و چه از طرف مردم کشیدم ، هرگز راضی نشدم در فیلم دیگری بازی کنم ... هر موقع که از در شرکت می آمدیم بیرون ، مجبور بودیم سه نفر مستحفظ داشته باشیم ، یک شوفر و دو نفر کمک شوفر که کسی اتومبیل مان را چیز نکنن ، شیشه پرت نکنن. هر جایی هم که می رفتیم یا باید یه چیزی سرمون می انداختیم کسی ما رو نشناسه .ر
*
اگر می رفتیم سی توَن ، کانادرای بهمون پرت می کردن ، پی بگم والله!! من که برای همین از آرتیستی دست کشیدم از بس که سختی از مردم کشیدم. وقتی سر کار فیلم برداری وارد می شدیم تکلیفی نداشتیم ، برای همین دست کشیدم... گاهی وقت ها فکرم می رسید که دومرتبه برم به کاری شروع کنم ، چون هم در هندوستان و هم در ایران ، من را می خواستن ، اما همین سختی ها و ناراحتی هایی که ایرانی ها و مردم به من دادن ، ترک کردم و چند ساله گوشه نشینم و میل ندارم کسی بدونه من کجا هستم... از روزی که این هجده سال اومدم ، همین سختی را دارم می کشم. »(خانم سامی نژاد با دستمال اشک هایش را می زداید.)ر
*
*
*
*
روح انگیز سامی نژاد در سال 1339 با برادر ِ «ماشاالله عمرانی» ازدواج کرد که این ازدواج ده سال ادامه یافت . در سال 1349 وقتی شوهر او زنی دیگر گرفت ، روح انگیز از او جدا شد و تا سال 1364 در یک خانه ی دو طبقه زنده گی می کرد و در این سن به دلیل کهولت و احتیاج با ارتباط بیش تر با خانواده ، خانه اش را فروخت و به طبقه ی پایین خانه ی خواهرزاده اش در خیابان پاسداران ، سروستان ششم نقل مکان کرد.ر
*
در این خانه ، همه ی کارهایش را خودش انجام می داد و از نظر مالی نیز مستقل بود. در سال 1374 چشم هایش به بیماری آب مروارید دچار و به ناچار جراحی شد و پس از جراحی نیز خانه نشین بود و دیگر نتوانست خودش خریدهایش را انجام بدهد و خواهر زاده اش به او رسیده گی می کرد.ر
*

روح انگیز سامی نژاد در بعد ازظهر روز دهم اردیبهشت ماه سال 1376 در سن هشتاد و یک ساله گی درگذشت.
ر
*
*
*
پنجم دی ماه 1386 خورشیدی
*